نبوت | خلاصه درس پنجاه و دوم
بازگشت به لیست مراحل f9خلاصه درس پنجاه و دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره شیوههای مخالفت با پیامبر و برخورد با پیامبر بود. که گامهای عجیبوغریبی برمیداشتند و گاهی تهدید و وعید و گاهی تطمیع و وعده گاهی انواع تهمتها و گاهی شکنجههای عجیبوغریب و اذیت و آزار پیامبر.
با پیامبر رفتار نامناسبی داشتند،مثلاً فرض کنید که همسایه دیوار به دیوار پیامبر میآمدند سر راه پیامبر خار و خاشاک میریختند تا دستوپای پیامبر زخم شود و یا مثلاً سنگ بارون کردن پیامبر که در نقلها داریم که بچهها را تحریک میکردند که پیامبر را سنگباران کنند امیر علیه السلام همراه پیامبر حرکت میکرد سر بچه ها را به هم میزد و در اخر تصمیم گرفتند که حضرت را به شهادت برسونند و انجمنی گذاشتند در دارالندوه (و این آخرین انتخاباتی است که در حجاز برگزار شد و حالا حکام سعودی میخواهند به ما دموکراسی یاد بدهند.آخرین نظرخواهی که در حجاز برقرار شد همان دارالندوه است که در انجا تصمیم گرفتندبا پیغمبر چهکار کند که نهایت نتیجه این شد که پیامبر را به قتل برسانند و بعد از آن انتخاباتی انجام نشد. حالا این حاکمان حجاز میخواهند به ما درس دموکراسی و درس آزادی بدهند که کدام آزادی است. شما خودتان حکومت پست و دیکتاتوری قبلاز تاریخ را در انجا حاکم کردید). یکی گفت پیامبر را سوار مرکب وحشی کنیم تا پیامبر را به بیابان ببرد و او را نابود کند و فردی بلندشد و گفت پیروان پیامبر اجازه نمیدهند، دیگری گفت پیامبر را تبعید کنیم و باز همان شخص بلند شد و گفت پیروانش نمیگذارند و وقتی پیامبر به انجا برود علیه شما تبلیغ میکند، هرچه انها پیشنهاد میکردند آن شخص رد میکرد و انها گفتند تو بگو که ما چه کنیم، آن فرد گفت شما باید از هر طایفه یک شمشیر زن انتخاب کنید و شبانه بر سر پیامبر بریزید و او را قطعه قطعه کنند و بنی هاشم نمیتوانند از همه ی شما خونخواهی کنند و ناچارا دیه میخواهند و شما هم دیه را جمع کنید و دیه را بدهید.
این حرف پیرمرد که شیطان بود و به این شکل درآمده بود تصویب شد و قرار شد پیامبر را به این شیوه به شهادت برساند. خواست خدا بر این شد که پیامبر هجرت کند و دستور پیدا کرد که از مکه خارج شود و پیامبر به امام علی فرمود که من باید هجرت کنم و تو باید جای من بخوابی تا قریش نتواند مانع هجرت من بشود و امام علی فرمود که اگر من جای شما بخوابم شما سلامت میمانید و پیامبر گفت بله و امام علی جای پیامبر خوابید. در آن زمان آیهای نازل شد و در آسمان خدا به جبرئیل و میکائیل که فرشتههای وحی او بودند گفت که اگر عمر شما را مقرر کرده باشم که به دیگری بدهید کدام یک این کار را میکنید؟ هیچ کدام حرفی نزدند و خدا گفت به زمین بروید تا ببینید چه خبر است.
ببینید که چطور امیرالمومنین جای پیامبر خوابیده است شما موظف هستید که از او محافظت کنید. البته این اولین باری نبود که امام علی جای پیامبر میخوابید در آنجا که احتمال ترور پیامبر زیاد بود ابوطالب جای پیامبر را در شب چندین بار عوض میکرد به صورتی که مردم میگفتند ابوطالب جان فرزندانش را به خاطر پیامبر فدا میکند.
اون شب لیله المبیت دارد. در آن شب چهل جوان شمشیرزن بودند و سنگ پرت میکردند و به امام میخورد و ایشان هیچ چیزی نمیگفتند و برد پیامبر را که سبز رنگ بود روی خود کشیده بودند و تا صبح صبر کردند تا وانمود کنند پیامبر را یک نفر نکشته و بنی هاشم کسی را تعقیب نکند و ابولهب گفته بود که اگر شما شب به آنجا بروید احتمال دارد که چند نفر از بنی هاشم هم کشته شود و قرار بر این شد که وقتی صبح آمدند پیامبر را این گونه ببینند و صبح دنبال پیامبر گشتند و امام گفت من نمیدانم او کجا است، بدین ترتیب هجرت شروع شد.