نبوت | خلاصه درس پنجاه و یکم
بازگشت به لیست مراحل f9خلاصه درس پنجاه و یکم
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما بررسی اجمالی زندگانی پیامبر بود. روشهای مقابله با پیامبر و اذیت و آزار پیامبر را که امروز هم بحث روز هست همین روش در قبال اسلام و مسلمانان هم دشمنان دین و حق بهکار میگیرند. یکی از شیوه های انها تهدید بود. تهدید های گوناگونی میکردند که قریش و دشمنان پیامبر مرتب از آن استفاده میکردند و جنگهای خونینی بر علیه پیامبر راه می انداختند که بهدنبال همین تهدیدها بود.
دومین گامی که برمیداشتند تطمیع و وعده بود. اول وعید بود و در اینجا وعده. وعدههای عجیبوغریبی میدانند که پیامبر دست از رسالتش بردارد مثلا به او میگفتند هر چه که بخواهد به او می دهیم مانند تخت پادشاهی و... اما با بتهای ما کاری نداشته باشد و بر علیه بتها چیزی نگوید.
ابو صالح خدمت پیامبر امد و گفت اقوام و خویشاوندانت پیشنهادهایی دادن و آن را بیان کرد. حضرت درحالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود فرمود عمو جان اگر خورشید را هم کف دست راستم بگذارند و ماه را در کف دست چپم،من دست از دعوت برنمیدارم.
پیامبر چنین عظمتی داشت. این قبل از ده سال فوت ابوطالب از دنیا رفت.
سومین گامی که برداشتند تهمت بود.
در قرآن آیههای فراوانی داریم که مختص به پیامبر هم نمیباشد.
آنها تهمت میزدند که پیامبر سحر و جادو میکنند و انواع تهمتهای گوناگون به پیامبر نسبت میدادند که در قرآن به این تهمتها اشاره شده است آیات ۵۱ تا ۵۲ سوره زاریات میفرماید که هیچ پیامبری برای امتهای پیشین برانگیخته نشد مگر اینکه آنها گفتند جادوگر یا دیوانه است و آیا بر این تکثیر مردم به اعصار یکدیگر سفارش کردهاند انگار به هم سفارش کردند که همین راه و روش را پیش بگیرند و تهمت بزنید و بعد میفرماید خیر این مردم سرکش و نافرمان بر هستند